www.iiiWe.com » چهار برادر

 صفحه شخصی محمدرضا هاشمی   
 
نام و نام خانوادگی: محمدرضا هاشمی
استان: خراسان رضوی - شهرستان: مشهد
رشته: کارشناسی نقشه برداری - پایه نظام مهندسی: سه
شغل:  سرپرست اجرایی - سرپرست واحدنقشه برداری هتل نرگس 3&5
تاریخ عضویت:  1390/01/23
 روزنوشت ها    
 

  چهار برادر بخش عمومی

12

چهار برادر
چهاربرادر خانه شان را به قصد تحصیل ترک کردند و آدم های موفقی شدند. چند سال بعد، بعد از میهمانی شامی که با هم داشتند در مورد هدایایی که برای مادرپیرشون که دور از آنها در شهر دیگری زندگی می کرد ، صحبت میکردند.
اولی گفت : من خانه بزرگی برای مادرم ساختم.
دومی گفت : من یک سالن سینمای یکصد هزار دلاری در خانه ساختم.
سومی گفت : من ماشین مرسدس با راننده تهیه کردم که مادرم به سفر بره.
چهارمی گفت : همه تون میدونید که مادر چه قدر خواندن کتاب مقدس را دوستداشت می دونین که دیگر هیچ وقت نمی تونه بخونه، چون چشمهایش خوب نمیبینه. من راهبی رو دیدم که به من گفت یه طوطی هست که می تونه تمام کتاب مقدس رو از حفظ بخونه.
این طوطی با کمک بیست راهب و در طول دوازده سال اینو یاد گرفته. من تعهد کردم
برای این طوطی به مدت بیست سال، هر سال صدهزار دلار به کلیسا بپردازم. مادر
فقط باید اسم فصل ها و آیه ها روبگه و طوطی از حفظ براش می خونه.
برادران دیگر تحت تاثیر سخنان برادر چهارم قرار گرفتند. پس از تعطیلات، مادریادداشت تشکری فرستاد.
اون نوشت: میلتون( اولی ) عزیز، خانه ای که برایم ساختی خیلی بزرگه... من فقط
تویک اتاق زندگی می کنم ولی مجبورم تمام خانه رو تمیز کنم. به هر حال ممنونم.
مایک ( دومی ) عزیز، تو برای من یک سینمای گرانقیمت با صدای دالبی ساختی که گنجایش 50 نفر رو دارد. ولی من همه دوستانمو از دست داده ام، همچنین شنواییم
رو از دست دادم و تقریبا ناشنوام. هیچ وقت از آن استفاده نمیکنم، ولی از این کارت ممنون هستم.
ماروین ( سومی ) عزیز، من خیلی پیرم که به سفر بروم. پس هیچ وقت ازمرسدس استفاده نمی کنم. خیلی تند میره اما فکرت خوب بود ممنون هستم.
ملوین ) چهارمی ( عزیزترینم، تو تنها پسری هستی که با فکر کوچیکت و باهدیه ات
منو خوشحال کردی. جوجه ی خیلی خوشمزه ای بود ! و من هیچ وقت مزه آن را فراموش
نخواهم کرد !/

دوشنبه 8 خرداد 1391 ساعت 09:15  
 نظرات    
 
مجید صابر 21:53 دوشنبه 8 خرداد 1391
2
 مجید صابر
آخرش خیلی با حال بود ممنون
عباس مرادی 23:24 دوشنبه 8 خرداد 1391
1
 عباس مرادی
مرسی مهندس عزیز واقعا جالب و خواندنی بود کلی حال کردم
م. مستاجران 07:45 سه شنبه 9 خرداد 1391
0
 م. مستاجران
خیلی جالب بود .
ممنون
مائده علیشاهی 12:15 سه شنبه 9 خرداد 1391
0
 مائده علیشاهی
متفاوت تمام شد :)
ممنون
نیما محسون 17:09 سه شنبه 9 خرداد 1391
0
 نیما محسون
نوش جان مادر بزرگ!